به گزارش روابط عمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان کرمان، محفل ادبی «ایستاده برای ایران» شهرستان رفسنجان با حضور مجید صفریان، رئیس شورای اسلامی شهرستان؛ علی محمدینسب، نویسنده و روایتگر دفاعمقدس؛ مرتضی عابدینی، فهیمه حسینینژاد، حبیبالله زینلی، عباس احسان، شاعران بومی؛ سیدمحمدتقی هاشمیزاده، رئیس اداره کتابخانههای عمومی شهرستان و جمعی از اعضای محافل ادبی و کتابداران در محل کتابخانه افصح هجری رفسنجان برگزار شد.
در این مراسم، شاعران مطرح رفسنجانی، اشعار خود را با موضوع جنگ تحمیلی اخیر قرائت کردند:
فهیمه حسینینژاد
به نام خدای حسین
جان ما فدای حسین
ای حسین ای وارث نور خدا
ای فروغ کربلا در هر صدا
رعد غیرت در صدای تو شکفت
برق شمشیرت علیه کفر گفت
ای علمدار قیام بی زوال
در رکاب تو هستندشیران رجال
کربلا شد رمز ایثار ونبرد
با صدای تو جهان تکبیر کرد
ایستادن از تو دارد آب وگل
این بود درسی ک دادی زاهل دل
نام تو پرچم شد وموشک نشان
در برابر ظلم وفتنه هم چنان
ما نخواهیم از ستمگر هیج امان
ننگبر ظلم است تا آخر زمان
صهیونیسم از آل تو آگاه نیست
او نداند بی حسین دنیا تهیست
قدس ند در خون پاکت جان گرفت
رعد ایران از شما سامان گرفت
کودکان با نام تو قد میکشند
دشمنان حق دمادم سرکشند
شیعیان بی گنه را میکشند
این حسین از تو شهیدان زاده اند
از تو نسل عاشقان آزاده اند
پرچمت گرفته ایم به دست
خون ما زداغ تو سرخ است
برسد به دست صاحب اصلی
ززمام غریب زمانه علی
یا حسین ما یادگار دورانهاست
با حسین ما همیشه پا برجاست
تا جهان باقیست ما هستیم یار
با تو با شمشیر هستیم استوار
آن شعاری ک هماره پابرجاست
مرگ برذات اسرائیل، مرگ بر ذات آمریکاست
حبیبالله زینلی
بادها در طواف گیسویش
کوه آیینه دار بازویش
تیغ حیران طاق ابرویش
آسمان گوشه ایست از رویش
در کنار ستاره و خورشید
ماه از روی نیزه میتابید
آری این مه عشیره را قمر است
وارث تیغ غیرت پدر است
روی نیزه چراغ این سفر است
شمع پروانگان دربدر است
شعله در دست باد میلرزید
ماه از روی نیزه میتابید
تشنه مانده فرات در دستش
جام و میخانه و سبو مستش
هستی خیمهاست در هستش
فَر فرمانده هان فرو دستش
تا توان داشت با عطش جنگید
ماه از روی نیزه میتابید
در صدای اذان خاموشش
ربنای خداست در گوشش
نیزه میرفت و ماه بر دوشش
آسمان و زمین فراموشش
از دو دستش قنوت میبارید
ماه از روی نیزه میتابید
از تن شعرها اثر میرفت
واژه در واژه در بدر میرفت
کاروان رفت و همسفر میرفت
پیکری مانده بود و سر میرفت
از لبش چشمه داشت می جوشید
ماه از روی نیزه میتابید
و خجل بود آب بی تردید
رود در چهره خودش می دید
بعد از او هیچکس نمی خندید
آب روی لبان شط خشکید
تن خود را به ریگها بخشید
ماه از روی نیزه میتابید
مرتضی عابدینی
زخم خباثت های دشمن بر تن ماست
وقت رجزهای حماسی خواندن ماست
شعری که در آن لعن بر اعدا نیاید
هرگز به چشم حضرت زهرا نیاید
فتنه شعار دشمن رذلِ علی شد
اما پناه ما ابالفضل علی شد
ماه محرم آمده شوری به پا کن
اهل جهان را با امامت آشنا کن
روی منابر باید از خصم وطن گفت
از قصه ی تنهایی مولاحسن گفت
شمر زمانه در پی جان حسین است
غافل شده ،این خطه ایران حسین است
ایران مولا، وادی ایمان و نور است
هر دم پیِ آماده سازی ظهور است
بیچاره خواهد شد عدو در روبرویش
روزی دهد ما را رقیه با عمویش
الموت اولی من رکوب العار گفتیم
در معرکه یا حیدر کرار گفتیم
مِهر علی مُهر میان سینه ی ماست
ایوان طلایش ملجأ دیرینه ی ماست
دعوا سر نام امام المتقین است
اصلا هدف عشق امیرالمومنین است
اشک محرم با بصیرت شد قشنگ است
امروزه هر نوحه خودش ابزار جنگ است
هر روضه خوان از حنجرش خنجر بسازد
این انقلاب آمد علی اکبر بسازد
آری قلم در دست هر شاعر سلاح است
از هر چه غیر از حق نوشتن اشتباه است
هرگز از این مکتب نمی گردیم خسته
الگویمان شد مادری پهلو شکسته
در عصر فتنه جزو یاران ولی ام
تنها وتنها پیرو سید علی ام
سیدمحمدتقی هاشمیزاده
وطن ای سرزمین صلح وصفا
چشم بد از کرانه هایت دور
ای پر از نعمت وکرامت رب
معدن وجنگل وگل وانگور
مردمانی شریف وبا احساس
باخدا، باطراوت وپرشور
مهدمردان عالم وعامل
قسمت دشمنت تنی رنجور
باتوکل وحفاظتی سرشار
گنجهایت زدشمنان مستور
تن پاکان فدای خاکت شد
ناکسان برخرابی ات مامور
هرکه بدخواه ودشمنت باشد
دست و پایش چلاق وچشمش کور
هرکه تصمیم برگزندت داشت
راحتش نیش عقرب و زنبور
الغرض عاشق توام ایران
چشم بد از کرانه هایت دور




ارسال نظر