شنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۴

عصر شعر استانی «پاره تن» در گیلان برگزار شد

در جبهه حق تا نفس داریم میمانیم

عصر شعر«پاره تن»

در پی تجاوز رژیم صهیونیستی، عصر شعر استانی «پاره تن» با حضور جمعی از شعرای آئینی استان گیلان در کتابخانه عمومی امام حسن مجتبی(ع) رشت برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان، عصر شعر استانی «پاره تن» با حضور و شعرخوانی شعرای شاخص استان روز دوشنبه ۲۶ خرداد در کتابخانه عمومی امام حسن مجتبی(ع) رشت برگزار شد.

در جبهه حق تا نفس داریم میمانیم

در جبهه حق تا نفس داریم میمانیم

متن شعر جمعی از این شاعران آئینی استان به شرح ذیل می باشد:

ما مرد میدانیم از دشمن نمی ترسیم

فرزند ایرانیم از دشمن نمی ترسیم

هرچند آرامیم اما در زمان جنگ

موج خروشانیم از دشمن نمی ترسیم

بستیم پیمان با ولی خویش و تا پایان

برعهد و پیمانیم از دشمن نمی ترسیم

یک جان ناقابل مگر ما بیشتر داریم؟

بگذشته از جانیم از دشمن نمی ترسیم

ما از تبار آینه، از مسلک نوریم

یک رنگ می مانیم از دشمن نمی ترسیم

در شعله های سرکش آتش نمی سوزیم

از جنس بارانیم از دشمن نمی ترسیم

در پاسداری از وطن در سنگر ایمان

همچون شهیدانیم از دشمن نمی ترسیم

بهرام مژدهی


برای سردار سلامی...

از من نپرس از غم آئینه هیچ وقت

آرام می شود مگر این سینه؟ هیچ وقت... ت


دیدم عقیق سرخ تو افتاده بر زمین

یادم نمی رود شب آدینه هیچ وقت


سرسخت و سربلندی و همواره در خروش

دریا نداشت اینهمه پیشینه هیچ وقت


طوری نشسته ام به عزایت که تا ابد

این دل نمی شود دل دیرینه هیچ وقت


دیوانه وار، نقشه عوض می کنند باز

هرگز نمی رسند به گنجینه...هیچ وقت


آتش به جان تک تک فرماندهان زدند

خسته نمی شوند از این کینه هیچ وقت


این سرنوشت مشترک  ما و قاسم است

رحمی نکرده سنگ به آئینه هیچ وقت

نجمه پورملکی


ابتدای کلام تسلیت و

انتهای کلام تبریک است

صبح روز عروج یاران به

لحظه ی انتقام نزدیک است

*
شعر نه، عرض روضه آوردم

وقت رفتن به سمت علقمه بود

رفت عباس محضر ارباب

عطش خیمه ها مقدمه بود

*
گفت «آقای من اجازه بده»

اشک را با حماسه در هم کرد

سینه ها را که از عطش می‌سوخت

رفت اینبار پر ز ماتم کرد

*
صبح دیگر رسید و انگار

ازموج اخبار درد می بارد

عطر و بوی محرم است این یا

دل عید غدیر غم دارد

*
جمعه ای دیگر آمد و خبری

از امام زمانمان نرسید

خبر از زخم های تازه شد و

منتظرها که می شوند شهید

*
صبح آن جمعه هست خاطرمان

مگر از یاد می رود آیا

این خبر تازه کرد خاطره ی

روز پرواز حاج‌قاسم را

*
گرچه خاصیت مقاومت است

ما از اینگونه درد بسیاریم

لکن از انتقام میگوییم

پاسخش را مطالبه داریم

*
از شهادت هراسمان ندهید

یادمان داده است پیر خمین

که شهادت لباس محترمی است

بر تن ملت امام حسین

*
گرچه پا را فرا گذاشته اند

گرچه آغاز کرده اند آنها

سر شده دوره ی‌ بزن در رو

ما رقم میزنیم پایان را

*
دیگر این بار این رژیم خبیث

باید از منطقه ببندد رخت

تا که روشن شود به اذن الله

چشم مردم به انتقامی سخت

*
به مجازات سخت فکر کنید

به پیام امام به دشمن

چون که پایان ناخوشی دارد

روی حرف امام حرف زدن

*
بار دیگر سیاه تن کردیم

از رفیقان رفته می‌گوییم

ولی اینبار تلخ تر از قبل

زیر آوار ها چه می جوییم

*
سینه میسوزد از غم مردم

سینه میسوزد از غم یاران

از سلامی و باقری و رشید

از غم کودکان، زنان، مردان

*
ابتدای کلام تسلیت و

انتهای کلام تبریک است

صبح روز عروج یاران به

لحظه ی انتقام نزدیک است

مهدی شفیع زاده


خبر داغه... خبر غمگین

خبر از بمب و آتیشه

خبر اینبار سنگین تر

خبر از خاک و این ریشه

*
خبر از خواب یه کودک

که اونو کرده آشفته

خبر از رنگ خونینِ

لباس بچه ها گفته!

*
خبر از لیلیِ خاکم

خبر از مادرِ بی سر

خبر از داغ یه ملت

خبر فرمانده ی لشکر...

*
خبر از سرزمینی که

غدیرش اومده اما

شبِ عیدش شده عین

طلوعِ عصرِ عاشورا

*
خبر تلخ و غم انگیزه

مثِ شب های پاییزه

خبر اشکاشو گاهی هم

غمِ حرفاش میریزه

*
خبر تنها نمیمونه

خبر دردا رو میدونه

خبر هم انتقامِ سختِ

فردا ها رو میخونه

*
خبر نزدیکِ نزدیکه

خبر: نابودی دشمن

خبر تسکینِ زخمایی

که جامونده روی این تن

*
خبر از غیرت ایران

خبر از نسلِ با ریشه

خبر از اون مجازاتی

که دشمن با خبر میشه

*
خبر از وحدت ما و

خبر ها روی این حرفه

وطن مثِ حرم می مونه

ایران نقطه ی عطفه...

جیران قربانی


«ما مرد میدانیم و از دشمن نمی ترسیم»

از پیکر بی سر، سر بی تن نمی ترسیم


ما وارثان خون ‌و  بغض و درد و ایمانیم

در جبهه ی حق تا نفس داریم میمانیم


ما خون ایرانی در رگهایمان جاریست

اسطوره ی پیکارمان قاسم سلیمانیست


ما که نه از موشک، و نه از جنگ میترسیم

تنها فقط از مردن با ننگ میترسیم


ای حامیان ظلم و فتنه با شماهاییم

شاید گمان بردید در پیکار تنهاییم


ما را خدای ریگ های در بیابان بس

طوفان و باد و قطره های تند باران بس


حقیم و حق دستمانمان را ول نخواهد کرد

این سیل کوچک رودمان را گل نخواهد کرد

عباس فرجی

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
1 + 2 =