حکایتها و هدایتها در آثار شهید مطهری
پدیدآور: محمدجواد صاحبی
ناشر: بوستان کتاب قم
تعداد صفحات: ۴۲۸
این اثر گردآوری منسجمی از مجموعه داستانها و حکایاتی است که استاد مطهری در ضمن سخنرانیها و تألیفاتشان بدانها استناد جستهاند، این حکایات در پنج گروهِ پیامبران و امامان، عالمان و مجاهدان، عارفان، کجروان و منحرفان، امام حسین علیهالسلام و دلدادگانشان تقسیمبندی شده است.
شهید مطهری یک اسلامشناس حقیقی، متفکّری مهذّب و عالمی محقّق بود، لذا به هر حکایتی، (ولو به ظاهر جذّاب) اعتنا نداشتند، به همینجهت مخاطب میداند که حکایات مذکور در این اثر هم از حیث صحت وقوع و هم از حیث دربرداشتن محتواهایی پرنکته دارای اهمیت ویژه هستند. از طرف دیگر گستره موضوعاتی که شهید مطهری با قوت علمی به بحث درباره آنها میپرداخت، باعث شده تا به همان نسبت، تنوّعِ موضوعیِ حکایات منقول در این اثر نیز بالا باشد. از اینها مهمتر، در دورانی که اکثر مخاطبان حوصله خواندن مطالب طولانی آن هم با فضای فلسفی، تعقّلی، انتزاعی و حتی کلامی صرف را ندارند، از دریچه حکایاتی همه فهم، آن هم در مباحث مهم اعتقادی و اخلاقی، مخاطب با مهمترین اندیشههای این معلّم شهید، هر چه بهتر آشنا میشود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
درس نمیدانم!
مرحوم شیخ انصاری رضوان الله علیه مردی بود که در علم و تقوی نابغه روزگار بود، آنچنانکه هنوز هم علماء و فقها به فهم دقائق کلامش افتخار میکنند. یکی از صفات نیکو و جالب ایشان این بود که وقتی از ایشان چیزی سؤال میکردند، اگر نمیدانستند، تعمّد داشتند که بلند بگویند: «ندانم! ندانم! ندانم!». اینطور میگفتند که شاگردان یاد بگیرند که اگر چیزی را نمیدانند از این که بگویند نمیدانم ننگشان نیاید و خجالت نکشند.
ارسال نظر